نوشته یوسفعلی میرشکاک
ما ایرانیان هنگامی به قافله تجدد پیوستیم كه این قافله به عزم تسخیر ظاهر و باطن شرق به آسیا رسیده بود. البته ظاهراً قصد تسخیر نداشت اما آنچه به همراه آورده بود از قماشی نبودند كه بتوان در انتخاب و اختیار كردن آنها از خود استقلال رأی نشان داد. همه چیزِ این قافله انگ دانش و ترقی و آزادی و آبادانی و پیشرفت داشت و این بار یكی دو كالا نیاورده بود تا ما هم یكی دو كالا به وی عرضه كنیم و معامله تمام شود؛ سیاهه كالاهای قافله تجدد تمام نشدنی بود و امروز كه تقریباً صد سال از بار انداختن این قافله در مشرقزمین میگذرد و شرق تقریباً همه چیز خود را از دست داده، هنوز سیاهه كالاهای قافله تجدد تمام نشده است. چه كسی ضمانت میدهد كه «اینترنت» آخرین كالای این قافله باشد؟ یا فمینیسم واپسین كیش و آیین خودبنیاد آن؟ برای این كه به سیطره تجدد و تكنیك پی ببرید بسنده است از سر تأمل و با دقت به پیرامون خود بنگرید و آنچه را میبینید فهرست كنید تا معلوم شود به اصطلاح چند درصد اشیاء پیرامون شما رهآورد تجدد است؟ اگر از سر جدیت به این فهرستبرداری بپردازید خواهید دید از نود الی صددرصد اشیاء پیرامون شما كه خردهابزار هستند زاییده تجدد یا به عبارت دقیقتر «تمدن تكنولوژیك»اند. آیا حوصله آن را دارید كه به كلانابزارها نیز بپردازید و آنها را فهرست كنید؟ اكنون قدری فراتر میرویم و بنا را بر آن میگذاریم كه شما از قاشق و چنگال گرفته تا اتوبوس و ترن و هواپیما را احصاء كردهاید و حتی به این دقایق پرداختهاید كه قاشق و چنگال محل مخصوص به خود را -كه ارزانترین نوع آن پلاستیكی است- به شما تحمیل كردهاند و اتوبوسها گاراژ و تعمیرگاه ویژه خود را به فضای شهر تحمیل كردهاند، ترنها و ترامواها ایستگاهها و خطوط ویژه خود را، هواپیماها فرودگاههای ویژه و... . اكنون به شبكه عصبی تمدنِ تكنولوژیك بیندیشید. به نیروگاههای برق، مراكز ارتباطات تلفنی، مراكز آبرسانی، مراكز شبكه گاز، فرستندهها و گیرندههای دیداری، چاپخانههای بزرگ و... . بار دیگر به پیرامون خود دقت بفرمایید، از همین نشریه كه پیش روی شماست تا رادیو، تلویزیون، تلفن، دستشویی، اجاق گاز، یخچال، جاروبرقی، ماشین لباسشویی و كامپیوتر و... همه چیز در تصرف شبكه عصبی تمدن تكنولوژیك است، حتی لباسی كه به تن دارید بافته زنان خانواده نیست، تولید كارخانههای عظیم پارچهبافی است. این مثال را برای آن زدم تا یادآور شوم كه از كمترین خردهابزار -كه چندان توجه و تأملی برنمیانگیزند- تا شبكههای هیولایی برق و كارخانههای ماشینسازی، تمام وجوه تمدن تكنولوژیك، حاصل كار شبانهروزی دستگاههایی غولآسا هستند كه یك آن توقف بر نمیتابند و همان گونه كه مواد خام را به كالا تبدیل میكنند، از انسان «مصرفكننده» میسازند.
مشرقزمین و لاجرم ما ایرانیان صد سال است كه در طریق مصرف رهسپاریم و هر جا كه توانستهایم در تولید برخی اشیاء تكنیكی موفق شویم یا كلاً در تاریخ تجدد و تكنیك سهیم شده و به اروپا و آمریكا بپیوندیم، هویت خود را از دست دادهایم. برخی از اهل تفكر مینالند كه چرا ما ایرانیان نتوانستهایم در تاریخ تجدد و تكنیك سهیم شده و در كنار كشورهای قدرتمند و پیشرفته قرار بگیریم و من خدا را سپاس میگویم كه تا كنون به چنین مصیبتی دچار نشدهایم و احتمال میدهم كه دچار نشویم. آنچه قدرت و پیشرفت نامیده میشود در منظر من چیزی جز «حب الدنیا» نیست و ما ایرانیان اگر چه در صد سال اخیر مدام از «نقول» تمدن تكنولوژیك خورده و «عقول» رهروان اصلی این تمدن یعنی آمریكا و اروپا را ستودهایم و به ظاهر خود را برانگیختهایم كه به آنها برسیم، در باطن استعداد پرستش دنیا نداشتهایم و به همین سبب تجددزده و تكنیكزده شدهایم اما به جهان متجدد نپیوسته و در تمدن تكنولوژیك مستغرق نشدهایم. درست است كه میان گذشته و حال مترددیم و در برزخ میان سنت و مدرنیته به سر میبریم، اما از طرف دیگر منحل در تكنولوژی نیستیم تا نگران آینده خود باشیم. ما حتی اگر بازی را یكسره ببازیم زیان نكردهایم، زیرا قصد شركت در این بازی (تمدن و تكنیك) نداشتهایم. من امیدوارم كه همین «باری به هر جهت» كلنجار رفتن ما با تمدن تكنولوژیك، روزنهای و رخنهای باشد كه بتوانیم با تأمل در آن، راهی در پیش بگیریم كه مایه نجات از بحرانهای حال و آینده باشد. بشر غربی به دنبال ایجاد بهشت در زمین و تأسیس اتوپیا بود و نمیدانست كه سر از دوزخ بیرون خواهد آورد و آن گاه كه متوجه خبط و خطای خود شد چون سرشت دوزخی داشت جهد كرد كه دیگران را نیز با خود به دوزخ بكشاند و موفق هم شد. امروز تقریباً اغلب كشورهای جهان خود را موظف و مكلف میبینند كه در مسیر غرب طی طریق كنند. ما هم ظاهراً همان شعارها را میدهیم اما معلوم نیست چرا هر چه پیش میرویم، خود را بر لبه پرتگاه دوزخ تمدن تكنولوژیك میبینیم و در آن سرنگون نمیشویم؟ آیا به این دلیل است كه سرشت ما دوزخی نیست و متعلق به قلمرو «ایمان» هستیم؟ ایران زودتر از كشورهای خاور دور به لزوم توسعه تكنولوژیك و تأسیس كارخانههای مختلف و ایجاد سد و نیروگاه لبیك گفت و بودجههای لازم را هزینه كرد و... پس چرا پیش نرفته پس افتاد؟ ما ایرانیان منشی پیچیده داریم كه شاید خود نیز از آن سر در نمیآوریم. هنگامی كه در ساحت جمع و جمعیت قرار داریم با شعارهای «نفس جمعی» و «اهواء جمع» موافقت میكنیم اما به محض تنها شدن و بازگشت به «ساحت فرد» فراموش میكنیم كه چه گفته یا چه خواستهایم. به عبارت دقیقتر از حیث جمعی پیش میرویم و از حیث فردی به عقب برمیگردیم. این ویژگی عامل اصلی به جد نگرفتن توسعه تكنولوژیست و هر چند در ظاهر نكوهیده مینماید در باطن قابل ستایش است. به عبارت دیگر ما ایرانیان سالهاست كه درساحت نفس اماره جمعی موافقت میكنیم كه همه با هم به دوزخ برویم اما عملاً در ساحت نفس اماره فردی پا پس میكشیم و هر بار میبینیم كه هیچ یك در كام اژدها نیفتادهایم. میتوان گفت كه هر یك از ما مجموعهای شگرف از میراث تصوف و قلندری هستیم و به همین سبب این همه نهانروش و آب زیر كاه با تمدن تكنولوژیك مواجه میشویم. اما حقیقت این است كه تعلق ما به قلمرو ایمان باعث شده است كه تفكر دنیوی و رویكرد شش دانگ به دنیا، در خرد و روان ما دچار فروبستگی شود. ما ایرانیان ممكن است هیچ راهی به نور و گشایش معنوی نداشته باشیم اما هرگز تسلیم ظلمت نخواهیم شد و از گشایش دنیوی جز در سطح معاش استقبال نخواهیم كرد. سرشت و طینتی كهن در كار است كه ما را همواره منتظر «گشایش اخروی» نگه میدارد و باعث میشود كه با «فروبستگی دنیوی» كجدار و مریز رفتار كنیم و یكسره به دوزخ روی نیاوریم.
• • •
خودباختگان در برابر تاریخ دوزخی تجدد میگویند كه ما ایرانیان استعداد علمی و تكنیكی نداریم و از طرف دیگر حضور این یا آن دانشمند و محقق و پزشك ایرانی را در مجامع علمی و فنی و طبی اروپا و آمریكا گوشزد میكنند و عملاً دعوی خود را منكر میشوند. اما باید دید حقیقت مطلب از چه قرار است؟ هر قومی نسبتی با دنیا و عقبی دارد و استعدادهای مختلف خود را در ملتقای دنیا و آخرت بروز میدهد، رویكرد به دنیا موجب بروز استعدادهای علمی و فنی و رویكرد به عقبی موجب ظهور استعدادهای عرفانی و هنری میشود و قوم ایرانی نشان داده كه در هر دو عرصه دارای قابلیت است. اما این كه چرا استعدادهای علمی و فنی در داخل كشور شكوفا نمیشود به این علت نیست كه مراكز علمی و تحقیقاتیِ كارآمد وجود ندارد یا هزینههای لازم تأمین نمیشود و... . اگر بخواهیم مسأله را درست مطرح كنیم باید بگوییم اولاً استعداد پرستش دنیا در قوم ایرانی قوی نیست، ثانیاً عقل معاش قوم ایرانی غایتنگر و عاقبتاندیش است. هنگامی كه حاصل كار علمی و فنی، آن هم با كیفیت مطمئن در دسترس این قوم قرار دارد لزومی نمیبیند كه كار را خود شروع كرده و بكوشد تا به همان حاصل و نتیجه برسد. ما ناگهان با تمام دستاوردهای تجدد و تكنیك مواجه شده و خود را در میان انواع كالاهای تمدن جدید یافتیم و ترجیح دادیم كه مصرفكننده باشیم تا عاقبت كار معلوم شود، زیرا در حالی كه خود را در محاصره «گشایش دنیوی» میدیدیم نگران عاقبت و آخرت خود بودیم و هنوز هم دانسته و ندانسته در ساحت انتظار به سر میبریم و متوقعیم كه «گشایش اخروی» فرا برسد. به هر حال حتی اگر سخن مدعیان درست باشد و قوم ایرانی استعداد فنی و علمی (به معنای تكنولوژیك) نداشته باشد، باز هم چندان زیانی نكردهایم یا بهتر است بگویم هیچ زیانی نكردهایم، زیرا این استعداد را فاقد بودن بهتر از آن است كه اسباب ظهور فساد در برّ و بحر باشیم. زمین در نسبت با علم و فن جدید تبدیل به دروازه دوزخ شده است و علاوه بر تحمل آلودگیهای زیست محیطی، كه هیچ كدام قابل جبران نیستند، یا معلق ماندن چندین هزار تكه پاره از سفینهها در جو، یا پاره شدن لایه اوزون، هم اكنون حامل هزاران مگا تن بمب هستهایست كه بالاخره منفجر خواهند شد و زمین را به صورت لجن پراكنده در منظومه شمسی در خواهند آورد بیآنكه هیچ موجودی در این لجن معلق زنده بماند جز سوسكها یا برخی حشرات همانند آنها. علمی كه چنین فرجامی را به دنبال داشته باشد هیچ فضیلتی بر جهل ندارد. بلكه عین جهل و گمراهی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر