صفحات

۱۳۸۸ تیر ۲۱, یکشنبه

سنت مدرنیته هویت (1)

clip_image001

نوشته یوسف‌علی میرشکاک 
طرح از كلبه كاريكاتور / سيد محمود جوادی 

هویت مدرن «بی‌جهت» است و هیچ غایتی را دنبال نمی‌كند و در «اكنون» خلاصه می‌شود، اما این اكنون با «حال» در تصوف نباید اشتباه گرفته شود. در تصوف، زیستن فارغ از گذشته و آینده برای راه بردن به امر متعالی‌ست، اما در مدرنیته رویكرد به اكنون، گریز از امر متعال حتی در فكر و اندیشه است. آنجا در تصوف، با طریقت مواجه‌ایم و اینجا، در مدرنیته با بی‌طریقتی و فراغت از شریعت و نفی حقیقت. اما بی‌جهتیِ هویت مدرن لزوماً به این معنا نیست كه در تضاد با هویت دینی‌ست، به شرط آنكه هویت دینی را با هویت سنتی یكی نپنداریم و آن دو را به هم وابسته ندانیم، زیرا در صورت وابسته انگاشتن هویت دینی به هویت سنتی آن را به خطر انداخته‌ایم. هویت مدرن هیچ‌ گونه سنت را برنمی‌تابد و سنت نیز در مقابله با مدرنیته جز نفی و انكارِ عاجزانه آن كاری از پیش نمی‌برد. اما بنده معتقدم هویت دینی به شرط تفكیك شدن از هویت سنتی نه‌تنها می‌تواند در فضای مدرن دوام بیاورد بلكه از توانمندی رخنه در مدرنیته نیز برخوردار است. اما طرح این بحث و به تفصیل بردن آن از افق اجمال، موجب غوغای پیروان هویت سنتی خواهد شد و بنده مدت‌هاست كه حوصله غوغا و اهل غوغا را ندارم. همین قدر می‌گویم كه دین، به ‌ویژه اسلام، امری‌ست متعلق به آینده و فارغ از تمام پیرایه‌هایی كه سنت‌پرستان به آن بسته‌اند. به‌علاوه، معمار اصلی و حقیقی دین یعنی موعود امم –علیه‌السلام- در افق آینده ظهور خواهد كرد و همین نكته نشان می‌دهد كه میان هویت سنتی یعنی رویكرد به گذشته و سعی در احیای آن، و هویت دینی كه حركت به سمت افق آینده است، تباین و تفاوت بسیار است. به عبارت دیگر آنچه در فراگیر شدن مدرنیته از میان می‌رود سنت و هویت سنتی‌ست، اما سنت‌گرایان چنین وانمود می‌كنند كه دین در معرض مخاطره و در شرف از میان رفتن است. البته اگر دین خدای ناكرده محض تقلید از نیاكان و پیروی از آنان و حفظ مواریث گذشته باشد، در برابر مدرنیته یارای مقاومت ندارد. اما پیروی از نیاكان و حفظ مواریث گذشته صفت هویت سنتی‌ست نه هویت دینی. به عبارت دقیق‌تر دین فارغ از هرگونه صفت بازدارنده است زیرا عین تعلق به ساحت قدس و ایمان به حقیقتی‌ست كه ورای هر گونه اسم و صفت است (كمال التوحید نفی الصفات عنه).

• • •

توقف در اسم و صفت، ویژگی هویت سنتی‌ست. البته این هویت بدون تكیه بر هویت دینی و درآمیخته شدن با دین توان زنده ماندن ندارد. اما با تكیه بر دین و دیانت از خود و منافع خود دفاع می‌كند نه از دین، و به همین سبب حقیقت دین را می‌پوشاند و آن را متنزل می‌كند. این اتفاق، حادثه تازه‌ای نیست. ماجرایی‌ست كه در طول تاریخ نبوت بارها پیش آمده و پیامبران برای مبارزه با آن ظهور كرده و سپس از حضرت ختمی‌ مرتبت این مسئولیت به سلسله ولایت سپرده شده است. اگر پرستندگان هویت سنتی پس از حضرت نوح –علیه‌السلام- حقیقت دین را در ستر و حجاب سنت‌پرستی فرو نمی‌بردند، نیازی به ظهور حضرت خلیل ‌الرحمن –علیه‌السلام- نبود و -هلم جرا الی یوم ‌القیامه. ­پس از هر بار ایمان آوردن و تجدید عهد با حضرت حق‌ -تعالی و تقدس- بشر دوباره به قهقرا رفته و سنت را به جای دیانت نشانده است و هر كدام از پیامبران، اعم از اولوالعزم و غیر اولوالعزم، به مبارزه با این بدعت برخاسته و دین را از حجابِ سنت‌پرستی بیرون آورده و بدون هیچ پیرایه‌ای به بشریت عرضه كرده‌اند. اما كفر و شرك به صورت خفی و جلی در لباس سنت‌پرستی برگشته و دین را مجدداً فروپوشانده‌اند. با ظهور خاتم ‌المرسلین -علیه‌الصلوة و السلام- نخستین چیزی كه از دستبرد تصرف سنت‌پرستان مصون می‌ماند كلام الهی‌ست و دومین وجه امر مقدس كه از گزند سنت‌پرستان در امان خواهد ماند وجود مبارك موعود امم –علیه‌السلام- است. اما در تاریخ هزار و چند صد ساله اسلام نیز، پرستندگان سنت هر چند نتوانسته‌اند اصل و اساس این دو وجه (كتاب و عترت) را در حجاب فروببرند، اما با تأویل به هوی و تفسیر به رأیِ كتاب و فروكاستن عترت تا سر حد اساطیر و افسانه‌های عوامانه، كار خود را پیش برده و منافع خود را حفظ كرده‌اند. مسلماً تفكیك حق از باطل به صورت مطلق، صرفاً در زمان ظهور موعود امم اتفاق خواهد افتاد، اما در نسبتی كه هم‌اكنون همه بشریت با مدرنیته پیدا كرده‌اند، رویكرد به حقیقت دین و جست ‌و جوی آن، همراه با اعراض از هویت سنتی خواهد بود، منتها حتی اهل تفكر نمی‌توانند در كشاكش مدرنیته و سنت مداخله جدی و فارغ از تعصب و اشتباه داشته باشند. مسلماً مدرنیته حق نیست و جز خرق هر گونه حجاب، در ساحت معنا كاری نمی‌كند. اما درغلتیدن به جانب سنت و دفاع از آن به نام دین نیز نكوهیده است. از طرف دیگر در هنگامه این كشاكش خاموش ماندن و بی‌طرفی نیز ناممكن است و صورت غالب ساكنان كشورهای متعلق به سنت، دانسته و ندانسته، در این گیر و دار شركت می‌كنند و همراه با آن پیش می‌روند بدون آنكه بدانند چگونه افقی فرا روی آن‌هاست. سنت در ذات خود چیزی جز حفظ وضع موجود نیست، مدرنیته جز با نفی وضع موجود قوام پیدا نمی‌كند، دین به وضع موعود فرا ‌می‌خواند. به عبارت دیگر بنای سنت بر اثبات است و بنای مدرنیته بر نفی، اما دین ورای نفی و اثبات است. در اروپا و آمریكا سنت متعلق به موزه‌هاست و چیزی‌ست كه در حد اشیا متنزل شده و در حوزه تاریخ گذشته و سپری ‌شده قرار دارد. اما در آسیا و آفریقا هنوز كم‌ و بیش زنده است و هر چند از عهده تأسیس تاریخ یا تمدنی توانمند برنمی‌آید از چوب لای چرخ مدرنیته كردن باز نمی‌ماند. مدرنیته ذاتاً به سنت بی‌اعتناست اما سنت نمی‌تواند بدون داشتن دشمن زنده بماند. در گذشته پرستندگان سنت از مخالفت با مذهبِ غیر یا دشمنی فلان و بهمان فرقه بهره می‌بردند و امروز از گیر و دار با مدرنیته بهره می‌برند. اما مدرنیته همان ‌گونه كه در صدر این مقال متذكر شدیم بی‌جهت است و هر چیزی كه بی‌جهت باشد فاقد صراحت است و نمی‌توان آن را دشمن یا دوست قلمداد كرد. هر چند حركت مدرنیته رو به سوی آینده است اما توأم با بصیرت نیست. حادثه‌ای در پی حادثه­ دیگر فرا می‌رسد و در پرتو شعور تكنولوژیك «ازدحام نفوس» را پیش می‌برد. چنین پدیده‌ای چگونه می‌تواند در تراز دوستی یا دشمنی با چیزی قرار بگیرد؟ كسانی كه مدرنیته را دشمن دین یا سنت یا اخلاق جلوه می‌دهند، عوام ‌الناس را از هیولایی غیر واقعی می‌ترسانند. هیولایی كه اگر در نسبت با صور و مظاهر تكنیكی در نظر گرفته شود هیچ كجا نیست و موهوم است و دشمن دین نیست، بلكه دین ندارد و در نسبت با كفر و دین سنجیده نمی‌شود؛ با سنت و اخلاق نیز كاری ندارد. اما از آنجا كه اهل دیانت یا حافظان سنت یا متخلقان به این و آن اخلاق، خود اهل حفظ حدود هستند و جهات خاص را رعایت می‌كنند و صاحب نیات و اغراضِ مشخص‌اند، با بی‌جهتی و فقدان صراحتِ فضای مدرن، درگیر می‌شوند. همین مطلب را قدری ساده‌تر بیان می‌كنیم. تكنولوژی و صور و مظاهر تكنیكی كه جلوه‌های مدرنیته‌اند، در ذات خود مستلزم هیچ عهدی نیستند. اما انسان دین‌دار هر كه باشد به اندازه سعه وجودی خود صاحب عهد است. حافظ سنت نیز خود را متعهد می‌داند كه از برخی امور بپرهیزد یا بعضی كارها را حتماً انجام دهد. استقرار این ‌گونه كسان در فضای مدرن كه كافر و مؤمن برایش علی ‌السویه­اند و جز حدود و شئون و مقررات تكنیكی چیزی را به رسمیت نمی‌شناسد، دشوار است. انسان دین‌دار یا متعلق به سنت ذاتاً خود را برتر از انسان بی‌دین و لاابالی می‌داند و برای خود در جهان حقوقی قائل است كه برای غیر، قائل نیست و ناخواسته با همان توقعاتی كه از فضای سنتی دارد با فضای مدرن مواجه می‌شود و همین توقعات موجب می‌شوند كه خود را در فضای مدرنیته گرفتار و تحت فشار احساس كند، زیرا مدرنیته به هیچ توقعی پاسخ نمی‌دهد و همان اندازه كه از حیث معنوی جز نفی موانع و خرق حجب، ساحتی ندارد از حیث صوری چیزی جز بازار تولید و مصرفِ مداوم نیست و در چنین بازاری مسلماً انسان متدین یا حافظ سنت و اخلاق خود را در تنگنا می‌بیند، مگر این ‌كه شرایطِ این بازار جدید را پذیرفته و هسته دین یا سنت و اخلاق مورد اعتقاد خود را رها كرده و تنها پوسته‌ای از آن را حفظ كند. این راه، پذیرفتن شرایط عالم مدرن، تنها راهی‌ست كه اغلب جوامع متعلق به سنت می‌شناسند و هم‌اكنون بیشتر كشورهای آسیایی و آفریقایی، تنها در عرصه تظاهر به اخلاق و حفظ ظواهر اخلاقی در عهد با دین و سنت به سر می‌برند و از حیث باطنی یك‌سره مغلوب مدرنیته‌اند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر