صفحات

۱۳۸۷ اسفند ۳۰, جمعه

هدیه نوروزی شرح ‌صدر


تصویر سنگ قبرم. می‌تونم برای شما هم طراحی کنم. اندازه‌ش 50×30. روی گرانیت سیاه. این نمونه‌ها حالا کم ساخته می‌شن. قدیمی‌ان. الان معمولاً سنگ‌های بزرگ 180×80 و با تصویر متوفی و جزئیات زیاد مد شده. من قدیمی‌هاشو ترجیح می‌دم. در هر صورت بسته به سلیقه شماست. می‌تونین سایز کوچک (50×30)، متوسط (120×70) یا بزرگ (180×80) سفارش بدین. این یک هدیه‌ست. هدیه نوروزی من به شما. اندازه‌ای که برای سنگ قبرتون در نظر گرفتین، مطالبی که می‌خواین روش نقش ببنده مث اسم و تاریخ تولد و جمله‌ای که دوست دارین، رنگ سنگ و... رو برام بفرستین. من روی هر کار یک روز وقت می‌ذارم و یک بار هم باهاتون ویرایشش می‌کنم. کار رو پرینت بگیرین و به سنگ‌تراش بدین و بهش یادآوری کنین چون سنگ‌تونو خودتون طراحی کردین بهتون تخفیف بده. سلامت باشین.

سی اسفند 1387.


۱۳۸۷ اسفند ۲۳, جمعه

کودک و هیولا


می‌تونم در زشت‌ترین چیزها بهترین باشم. می‌تونم یک هیولا باشم با صورتی از یک بچه. هیولایی که شک کسی رو برنمی‌انگیزه. من غیر انسانی شده‌م. هیولایی شده‌م با سر کودک، بدن کودک، دست‌ها و پاهای کودک اما با دلی وحشتناک، بی‌شکل، ناشناس و غیر انسانی. با مغزی انباشته از خاطره‌های پراکنده، غرورهای رنگ باخته و در عین حال پر از گزافه‌گویی، بلندپروازی و به طرز ساده‌لوحانه‌ای خوشحال، انگار بچه‌ای که توی جنگل گم شده و شیرینی توی دستشه. من کودکیم با دل هیولا.

آه اگه زمانی زنده باشم عمیق‌ترین اخلاص‌مو نثار اونایی می‌کنم که نه کودکی باشند با دل کودک و نه مثل من کودکی با دل هیولا بلکه هیولاهایی باشن با دل کودک.

__________________________________________________________
عکس: هیولای فرانکشتین ساخته جیمز ویل 1931 با بازی بوریس کارلوف. داستان آدمکی ساخته دست بشر که احساسات انسانی پیدا می
کنه.

۱۳۸۷ اسفند ۲۰, سه‌شنبه

نابیناتر از مردم


اولین بار در رشت بهش فکر کردم؛ شاید حوالی سال 80. دانشجو بودم و ساعت‌ها توی کتابخونه‌ها و کتابفروشی‌ها می‌گشتم تا راهشو پیدا کنم. ندیدن؛ ندیدن همه اون چیزایی که هر روز دل‌مو می‌بردن و چیزایی که منزجرم می‌کردن؛ خلاص شدن از شر دلم؛ آسودن بعد از همه مصائب. کتاب‌های پزشکی، آناتومی و مرجع رو زیر و رو می‌کردم اما هیچ جا ننوشته بود برای کوری خودخواسته چکار باید کرد.