صفحات

۱۳۸۸ تیر ۱۵, دوشنبه

ایمان و تکنولوژی

ايمان نوشته یوسف‌علی میرشکاک 

  • مقدمه

متفکران معاصر هنگام طرح مسائل از منظر حکمت معنوی، کمتر به نسبت میان ایمان و تکنولوژی پرداخته‌اند و بیشترین جهد آنان متوجه تعارض میان صورت دین یا بهتر است بگوییم آداب و رسوم مذهبی و تجدد بوده است. صد البته کمتر یافت می‌شوند آنان که هنگام طرح تعارض صور، به حاق و باطن توجه داشته باشند یا می‌توان گفت ربایندگی صور و عظیم جلوه کردن تعارض آن‌ها موجب استتار بواطن می شود. در این که آداب و رسوم مذهبی و تجدد با یکدیگر سازگار نیستند حرفی نیست. تمدن جدید در صد سال اخیر مدام در حال عقب راندن سنت بوده و می‌توان گفت در طول تاریخ بشر سابقه نداشته است که آداب و رسوم دینی و سنن و مآثر، این همه بی‌اهمیت انگاشته شده باشند. اگر کسی نگران سنن و مآثر باشد باید به او حق داد، اما ایمان همان است که باید باشد. البته میان ایمان و اخلاق و سنن و مآثر نسبت بلکه نسبت‌هاست، اما ایمان با محدود شدن سنن و مآثر کم رنگ نمی‌شود، زیرا ایمان است که موجب وضع سنن و بقای مآثر می‌شود و اگر در برخی مقاطع کار به آن جا کشیده شود که نسبت میان ایمان و آداب و اخلاق و سنن قطع شود ایمان هیچ لطمه‌ای نمی‌بیند هر چند به آداب و اخلاق و سنن و مآثر که نتایج و توابع ایمان هستند صدمه وارد می‌شود.

• • •

چرا ایمان از تعارض تجدد و سنت لطمه نمی‌بیند؟ برای این که فراتر از این تعارض، بلکه فراتر از تجدد و سنت است. در تجدد و سنت با کسب و حصول مواجهیم، اما ایمان حضور است و در دسترس کسب و حصول نیست، بلکه کسب و حصول در پرتو حضور زنده‌اند و در سایه حضور پیش می‌روند. صد البته آدمیان عادت کرده‌اند که هر چه را در نسبت با گذشته است یا از گذشتگان باقی مانده در دایره ایمان قرار بدهند یا برای آن ربطی با عوالم معنوی و ایمانی قائل باشند و در این راستا، عادات فردی و جمعی را هم ممکن است به سنت و ایمان منسوب کنند. حال آن که ایمان امر مقدسی‌ست و مقوله‌ای قلبی که در ورای هر گونه نسبت و روابط و تعلق ظهور می‌کند. امروزه در هیچ کجای جهان چیزی از معماری کهن یا به قول معروف معماری سنتی باقی نمانده است و حتی معابد و مساجد و کلیساها و دیرها و نظایر آنها، ترکیبی‌ست از فضای معماری کهنه و نو، اما ایمان همان است که بود. تجدد موفق شده است که فضای همه زمین را از حیث معماری به تصرف درآورد، اما در قلمرو ایمان نفوذ نداشته است. تجدد لباس مردمان تمام کشورها را کم و بیش به یکدیگر شبیه کرده است، اما از مرز تعدی به اخلاق و آداب فراتر نرفته است. اخلاق و آداب هر چه باشند از امور مقررند، اما ایمان «امر مقدر» است. از این حیث و در چنین منظری‌ست که من به جد معتقدم ایمان فراتر از دسترس تکنولوژی‌ست و فراموش نکنیم که تجدد تابع تکنولوژی‌ست. هنگامی که از آداب و سنن و مآثر سخن به میان می‌آید ناخواسته سخن از بشر در نسبت با خود پیش می‌آید. اما ایمان نسبت بشر با خداوند است. نسبت‌های بشری دگرگون می‌شوند و این دگرگونی یا چنان است که فی المثل در تاریخ گذشته شرق و غرب سراغ داریم یعنی کند و آهسته یا چنان است که در تاریخ صد سال اخیر شاهد بوده‌ایم، آزارنده و سریع. ولی نسبت بشر با خداوند دگرگونی ناپذیر است. ایمان به خداوند تنها هنگامی در تعارض با تجدد قرار می‌گیرد که برای آن صورت خاص و آداب مشخص و مقرری در نظر بگیریم. یا بهتر بگویم آن را از معنا به صورت تحویل کرده و باطن آن را فراموش کرده باشیم. تجدد همچون سنت نسبتی بشری است، از همین رو ضمن این که سنن را دگرگون می‌کند خود نیز دگرگون می‌شود. به علاوه، تکنولوژی که شاخص تجدد است مدام بسط و گسترش پیدا می‌کند و دچار انقلاب و دگرگونی می‌شود؛ از همین رو ظل آن که تجدد باشد نمی‌تواند ثابت و پایدار بماند. بنابراین باید هشیار باشیم تا تعارض سنت و تجدد را به تعارض ایمان و تجدد تحویل نکنیم.

• • •

تجدد در تمام کشورها به ویژه سرزمین‌هایی که هنوز در فضای دین و تعلقات به دیانت دم می‌زنند موجب بحران‌های گوناگون شده و خواهد شد و کسانی که به سنن و مآثر علاقه شدیدتری دارند این بحران‌زایی را کمتر تحمل می‌کنند، اما کاری از پیش نمی‌برند. گویی حوالت همه مردم جهان در بسط تجدد است. در نسبت با تجدد همه نسبت‌های دیگر گسسته می‌شود و نحوی رهایی از علایق پیش می‌آید. این حرف شاید عجیب به نظر برسد. چرا که تجدد ظاهراً موجب افزایش رویکرد به کمیات است. چنین است، اما غایت تجدد این رویکرد نیست، زیرا تجدد مدام در کار نفی خود است و در حالی که از یک طرف بسط پیدا می‌کند از طرف دیگر خود را تقلیل می‌دهد و نفی می‌کند. تجدد هم اکنون سال‌هاست به پایان رسیده و از قوت و شدت افتاده است، اما در کشورهای عقب مانده (از حیث صنعت و تکنولوژی) پایان گرفتن راه تجدد چندان محسوس نیست. از همین رو فضای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی این گونه کشورها بحران‌زده و پر تب و تاب است و کسانی که در تمنای غلبه تام و تمام تجدد شعار می‌دهند کم نیستند. اما وضعیت بحرانی این کشورها ربطی به فرجام تجدد ندارد. به عبارت دقیق‌تر بحران‌ها خواه به جنگ منجر شود خواه به انقلاب، خواه به قحطی و خواه به ثبات اقتصادی، فرجام تجدد آن است که رهایی از علایق قدیم و جدید را در انسان برانگیزد. اما چنین انسانی هول انگیز است، زیرا یا سالک تمام عیار خواهد بود یا گانگستر تمام عیار، یا عیسی -علیه السلام- یا باراباس.

• • •

ما چون در برزخ میان سنت و تجدد واقع شده‌ایم، کمتر به فرجام تجدد و بیشتر به «اکنون» می‌اندیشیم. لاجرم در یکی از دو جانب صف‌آرایی کرده و به چون و چرا در تعارض میان سنت و تجدد مشغولیم. اما در غایت خود نفی هر دو فریق را به دنبال دارد، زیرا در واپسین مرحله تجدد که «سلطنت تکنولوژی»ست، تمام نسبت‌های فردی و جمعی و کهنه و نو بر باد می‌روند و کار از تعرض به مقابله و مقاتله کشیده خواهد شد. مقابله و مقاتله‌ای میان عیسی -علیه السلام- و باراباس، میان سالک و گانگستر. در مرحله تعارض میان سنت و تجدد، مدافع سنت تشبه به عیسی می‌کند و مدافع تجدد تشبه به باراباس و به این علت، کار هیچ یک به سامان نمی‌رسد، که آن یک متشبث به سنت است و این یک متشبث به تجدد و هر دو در صدد توجیه عالم خودند. اما سالک و گانگستر در ساحت مقابله تام و تمام قرار دارند و به چیزی متشبث نیستند و به کسی تشبه نمی‌جویند. هر دو به غایتِ نیست‌انگاری رسیده‌اند، با این تفاوت که سالک همه چیز را نفی می‌کند و حق را اثبات، اما گانگستر همه چیز را نفی می‌کند و خود را اثبات. در حقیقت «سلطنت تکنولوژی» عرصه تقابل این دو وجه از نیست‌انگاری‌ست؛ وجهی که ایمان به حق ندارد و وجهی که جز به حق ایمان ندارد. به عبارت دیگر آن گاه که سلطنت تکنولوژی به صورت تام و تمام ظهور کرده و فراگیر شده باشد جز برای ایمانِ تام و تمام و کفرِ تام و تمام جایی باقی نمی‌ماند و هر چیز دیگری به حاشیه رانده می‌شود. من نمی‌دانم که هم اکنون در کدام مرحله از سلطنت تکنولوژی هستیم ولی در این که هر دو وجه مثبت و منفی نیست‌انگاری در حال بسط و گسترش‌اند شکی ندارم و صد البته خود را متعلق به جانب ایمان می‌دانم و به وعده‌های الهی یقین دارم و به این که پیروزمند نهایی نبرد، موعود امم و یاران آن حضرت -علیه السلام- هستند مومنم، اما به شدت نگران اهل قبله و به ویژه هم‌وطنان خود یعنی شیعیان هستم که در میان راه و تا هنگام فرا رسیدن نبرد نهایی چه بر سر آنان خواهد آمد؟ در صد سال گذشته شیعیان از طرفی متحمل خسارات هنگفتی شده‌اند و از طرف دیگر خود را به عنوان کاندیدای مبارزه و نبرد با وجه منفی نیست‌انگاری به جهانیان شناسانده‌اند و به همین سبب مورد هدف قرار گرفته و مهاجمان را متوجه خود کرده‌اند. مسلماً از این پس هجوم و آزار پیروان دجال شدت خواهد گرفت و شیعیان باید در تمام عرصه‌ها از اقتصاد گرفته تا فرهنگ و هنر و اخلاق، به صورت متمرکز از خود دفاع کنند، در حالی که دفاع متمرکز در عالم تجدد و جهان تکنیکی بسیار دشوار است. چرا؟ برای این که عالم تجدد، عالم کثرت‌زدگی و غیرقابل کنترل بودنِ مناسبات اقتصادی و اخلاقی و فرهنگی‌ست. به علاوه، صورت اقتصاد ما وابسته به مناسبات تکنولوژیک است و تکنیک از خرده‌ابزار گرفته تا کلان‌ابزار در اختیار دشمن است و ما نه می‌توانیم از مصرف خرده‌ابزار صرف نظر کنیم و نه می‌توانیم بر کلان‌ابزار مسلط باشیم و این یعنی که معیشت ما در قلمرو تصرف دشمن است. مسلماً میان معاش و اخلاق نسبتی برقرار است که از آن گذشتن دشوار است و هرگاه معاش با اخلاق تناسب نداشته باشد، اخلاق محکوم به دگرگونی‌ست و این دگرگونی صورت نمی‌پذیرد مگر این که وجوهی از تفکر به نفع معیشت کنار گذاشته شود و ما در صد سال گذشته عملاً همین راه را طی کرده و مدام از خود و ایمانِ خود و تفکرِ خود مایه گذاشته‌ایم. دعوت کردن دیگران به تأمل در آنچه پشت سر نهاده‌ایم و آنچه فرا روی ماست چندان دشوار نیست، اما باید دید عرصه اختیار دیگران چه اندازه است و اصلاً این دیگران کیستند و در صورتی که بتوانند تأمل کنند، آیا تأمل آن‌ها در عرصه عمل مجال ظهور و بروز خواهد یافت؟ یکی از ویژگی‌های سلطنت تکنولوژی این است که مجال تفکر و تأمل به هیچ کس نمی‌دهد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر