در هند، از تحقیقات مرکز هستهای در نزدیکی بمبئی تا زندگی میلیونها هندو و زندگی اقوام بسیار بدوی که هنوز مار و درخت را میپرستند، تا احزاب کمونیست، تا پیروان دین «جین» که بیآزاری و عدم خشونت را به حد افراط عمل میکنند، اختلافات فاحشی از لحاظ آگاهی، سطح فرهنگی و تاریخی وجود دارد. یک مثال زنده: گاو نزد هندوان حیوانی مقدس است که بی هیچ مانعی تولیدمثل میکند. بوزینگان به علت تقدسی که بوزینة اساطیری «هانومان» در حماسه «رامایانا» دارد از ایمنی کامل برخورداراند. طبق آخرین آمار، تعداد گاوها به 176 میلیون و تعداد تقریبی موشها به 2400 میلیون میرسد. این حیوانات باید زندگی کنند و نیاز به خوراک دارند، حتی غلهای که از غرب وارد میشود در معرض خطر موشهاست. برای برخی از هندوان متعصب، زندگی یک گاو مقدس کمتر از زندگی انسان ارزش ندارد و موقعی که کشتار گاو در بعضی از ایالات هند مجاز شد، هندوان متعصب به پارلمان هند حمله بردند و زدوخورد شدیدی میان آنها و مأمورین انتظامی درگرفت. مثال دیگر: در هند، بر خلاف معیارهای «خوشبختی» در جوامع مصرفی، فقر یک شیوه زندگی است. چهار مرحله زندگی سنتی هندو شامل دوره طلبگی، خانهنشینی، جنگلنشینی و گدایی بوده است. رهایی، بینیازی و گدایی، که نشانه همان بینیازی است، عالیترین مقام انسانیت بهشمار میآید و نظام اخلاقی هند، نه فقط علیه فقر هیچگونه مبارزهای را بر خود روا نمیدارد، بلکه همواره غایت حیات معنوی انسان را در فقر میبیند و میداند. فقر عظیم هند و تسلیمی که در دیدگان میلیونها آدم محروم از همه چیز دیده میشود، با فقری که فیالمثل در محلههای زاغهنشین نیویورک بهچشم میخورد، فرق جوهری دارد. در کشورهای پیشرفته صنعتی، فقر، طغیان و عصیان است که به صورت بغض و حس محرومیت جلوه میکند. فقر هند علیرغم مناظر زنندهاش، همواره با تسلیم و رضا عجین است، زیرا در گردونه تسلسل قانون «کارما» رنج و فقر حکم تصفیه و تخلیه نفس دارند نه اسارت و محرومیت. ولی فقر هند برای جوامع پیشرفته امروزی قابل تحمل نیست. پیشرفت بهداشت موجب افزایش انفجارآمیز جمعیت شده است و مسائلی که هند با آن مواجه است، به نظر حل نشدنی میآید. نابسامانیهای اقتصادی، کمبود غذا و غیره از یک طرف و معتقدات مذهبی، احترام به حیات موجودات زنده از طرف دیگر سبب میشود که این سؤال مطرح شود که کدام را باید فدای دیگری کرد تا از این وضع ابسورد و ناهنجار خلاصی یافت؟ آیا باید گاوها را کشت، موشها و بوزینهها را از میان برداشت، نظام کاستی را دگرگون کرد و سنتهای کهن را درهم شکست تا بتوان جامعهای نو و پیشرفته بهوجود آورد و یا به وضع فعلی، علیرغم تمام برخوردهای ابسوردی که در هر زمینهای ایجاد میکند تن درداد و روح هند را زنده نگهداشت؟ طرح این سؤال روشنگر بنبستی است که بسیاری از تمدنهای کهن با آن روبرو هستند، زیرا این سؤال پرسش دیگری را نیز پیش میکشد: اگر معتقدات این قوم کهن را نابود کنیم، چه ارزشهایی را جایگزین آن خواهیم کرد؟ هرگاه به پرسش اخیر توانستیم پاسخ دهیم، آنگاه میتوانیم درباره سرنوشت کشوری چون هند، اظهار نظر کنیم.
از کتاب «آسیا در برابر غرب» داریوش شایگان.
جواد جان مرسی که نقاشی هام رو می بینی، مایه دلگرمیه! این 360 رو درست کن لا اقل بشه دو تا پیغام گذاشت. لینکت رو هم درست کن کلیک می کنی بیاد اینجا...خیلی چاکریم!
پاسخحذف