صفحات

۱۳۸۹ مرداد ۵, سه‌شنبه

وصف دوست (7): «محمود نوری»

الفی اتکینز  اَلفی اَتکینز
مشخصات ظاهری: قد: متوسط یا کوتاهتر. رنگ صورت: تیره. مو: قهوه‌ای، لخت و معمولاً کمی بلند. اندام: نه چاق نه لاغر. معمولی پوش. کلاسیک پوش. مرتب پوش.
مشخصات رفتاری: مؤدب، مهربان و روی اعصاب! با این حال دوست داشتنی. ما 3 ماه تابستون 84 رو با هم زندگی کردیم (سر یک پروژه تحقیقی) و من گاهی دلم برای اون 3 ماه تنگ می‌شه. خاطره مشترک با مزه‌ای بود. با هم به روستاها می‌رفتیم، عکس می‌گرفتیم ، مینی‌بوس سوار می‌شدیم و تو قهوه‌خونه ناهار می‌خوردیم. بعد توی یه زیر زمین اجاره‌ای در حالی که صاحب‌خونه‌ش که پیرزنی بود، و پسر صاحب‌خونه‌ش، و احتمالاً بقیه اعضای خانواده‌ی صاحب‌خونه‌ش، معتاد بوده‌ن؛ تایپ می‌کردیم، عکس copy paste می‌کردیم و فیلم از کلوپ می‌گرفتیم و تماشا می‌کردیم. شب‌ها چایی تو استکان‌های کمر باریک می‌ریختیم و سر مسائل اجتماعی و انسانی و تقابل سنت و مدرنیته بحث می‌کردیم! آره دوران با مزه‌ای داشتیم.
محمود معمولاً تهرانه و احتمالاً آخرشم رئیس یه شرکت معماری می‌شه! یا توی سازمانی چیزی، کارشناس می‌شه. توی اون بحث‌های شبانه در مورد آینده خودمون، آینده کارمون، آینده معماری، آینده ایران و آینده دنیا زیاد بحث کردیم! و من متوجه شدم محمود خیلی خوب فکر می‌کنه و اگه بتونه خیلی خوب هم عمل کنه می‌شه تصور کرد اون بحث‌ها بی‌فایده نبوده!
حدس می‌زنم کارشناسی ارشد بگیره، چند سال بعدش دکترا هم بگیره و نهایت وقتی همو می‌بینیم دوباره 3 ماه بریم توی روستاها کار کنیم! امیدوارم همین‌طور بشه. اونو راحت می‌شه خندوند و این موهبت بزرگیه، هم برای اون هم برای رفیقاش.

«ذکر محمود نوری، رحمت‌ الله علیه»
آن مجذوب قرارداد، آن مصلوب حضرت استاد، آن قبلۀ بی‌کار، آن نطفۀ* معمار، آن خویشتن کشتۀ دردِ پیزوری، لطیف عالَم، محمود نوری -رحمت الله علیه- یگانۀ عهد بود و هندسۀ وقت و ظریف اهل رفاقت و قرین اهل محبّت؛ و ریاضتی شگرف و معاملتی پسندیده و نُکَتی عالی و رموزی عجب و نظری صحیح و فراستی ثاقب و عشقی باحرارت و شوقی بی‌بدایت داشت؛ و مشایخ بر تقدیم او در کسب متفق بودند و او را «امیر الکُنترات» گفتندی و «قمر المهندسیه». مرید رضا حشمتی بود و [صحبت] پرویز صدّیق یافته و از اقران جواد بود و در طریقتِ ماست‌مالیّه مجتهد بود و صاحب مذهب؛ و او را در طریقت ماست‌مالیّه براهینی قاطعه هست و حجتی لامعه. و قاعده مذهبش آن است که مبلغ معاملت را بر مقصد مجاهدت تفضیل نهد؛ و معاملتش موافق رضای حشمتی است -غفر الله ذنوبه- و از نوادر طریقت او یکی آن است که پروژت** بی‌ایثار حرام داند و در هر پروژت، ایثار دوستان فرماید بر حقّ خویش، و گوید: «ایثار پروژت با درویشان فریضه است و تک‌خوری ناپسندیده». و او را نوری از آن گفتند که چون شب تاریک سخن گفتی، نور از دهان او بیرون آمدی، چنان که خانه روشن شدی***. و نیز از آن نوری گفتند که به نور فراست از اسرار معاملت خبر دادی. و نیز گفتند: او را دفتری بود در کریم‌خان که همه شب آن‌جا عزلت گزیدی و خلق آن‌جا به نظاره شدندی. به شب نوری دیدند که می‌درخشیدی و از دفتر او هم‌چون لیزر به بالا بر می‌شدی.

* اصل: نقطه.
** اصل: مَس پراجکتز (Mass Projects). متن مطابق نسخه بوق است.
*** اصل: پول از دهان او بیرون آمدی، چنان که خانه پر پول شدی. متن مطابق نسخه دوغ است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر