صفحات

۱۳۸۸ آذر ۳, سه‌شنبه

سوغات

نبودم. رفته بودم یزد. پارچه قلمکار و سرامیک و کلاه و گردنبند و… . این هم تصویر (درخواستی) خودشیفتگی مردانه ترکمنی من:


دیدم سیبیل لازممه، از بس که بامرامم! حالا سیبیل‌دار شده‌م.
همین‌جا عرض کنم رفقا چرا از گذاشتن عکسشون احتراز میکنن؟ ها؟
-----------------------
به روزرسانی: امید ما (Mr. Or-Wolf) ازین به بعد اینجاست:

[Or] expo

۱۰ نظر:

  1. انشاالله که همیشه سلامت باشی و به سفر و گشت و گذار تا ما هم سوغاتی دریافت کنیم.
    عکس خیلی خوبیه. با دیدنش یاد داستان "آتش بدون دود" افتادم. کتابش رو حتما خوندی دیگه.

    حالا منم به هوس انداختی یه کلاه ترکمنی داشته باشم.

    پاسخ دادنحذف
  2. به نظرم تو خیلی خوش عکسی و البته خوش چهره
    و در مورد اینکه دوستان چرا عکسشون رو توی بلاگشون نمی ذارن من در مورد همه نمی تونم نظر بدم ولی در مورد خودم چون خندیدن رو دوست دارم و وقتی عکس بذارم بعد از یه مدتی کونم رو پاره خواهند کرد دوستان روشنفکر دینی و وقتی که کونم داره پاره می شه خندیدن اصلا راحت نیست ،عکسم رو نمی ذارم
    بله من یک ترسو هستم

    پاسخ دادنحذف
  3. راه بهتری برای به گا دادن خودت هست، رفیق لجباز ما.

    پاسخ دادنحذف
  4. چون همه مثل شما خوش عکس و البته خوش چهره نیستن!

    پاسخ دادنحذف
  5. والا قضیه زیاد خوش عکس بودن و این چیزا نیست... بیشتر بر می گرده به چیزهای موجود در زیر تنبان آدم که وجود داشته باشند یا نه!!:دی

    پاسخ دادنحذف
  6. سلام
    چه کلاه خفنی. اما خوشگله خدائیش

    پاسخ دادنحذف
  7. با دروود فراوان
    وبلاگ شما به ليست پيوند هاي وبلاگ نو رسيده من اضافه شد.
    باعث افتخاره اگه شماهم وبلاگ من رو به پيوندهاي وبلاگتون اضافه كنين.
    با تشكر
    آدرس وبلاگ من : http://del-tangii.blogspot.com/

    پاسخ دادنحذف
  8. ما منتظرآپ شما هسستیم پس کی آپ میکنی؟

    پاسخ دادنحذف
  9. نکنه باز جای دیگه ای تشریف بردین ؟؟ بمی کرمانی شیرازی .آپ کن جانم.

    پاسخ دادنحذف
  10. بابا چه خوردنی شدی

    پاسخ دادنحذف