من ایشون رو از سالها پیش میشناختم. آدم ناراحتی بود. مدام زر میزد، یعنی که نمیشد شما یه بار اونو ببینین و یه چند ساعتی ساکت باشه. همهش هم غر میزد. از همه چیز اشکال میگرفت، به هیچ چیز راضی نبود. خدا روحشو به آرامش ابدی برسونه! خیلی باحال بود، یعنی اگه حال داشت مثلاً از سفری چیزی برگشته بود، محالِ ممکن بود سرتونو با داستانها و خاطرهها و صحبتهاش گرم نکنه. آدم تنهایی بود، در عین حال که دوست و رفیق زیاد داشت. خیلی زجر میکشید. معلوم نبود، از همه چیز زجر میکشید. چیزایی که ما رفیقاشو ککمونم نمیگزید اونو آتیشی میکرد. خیلی عجیب بود. هر وقت میدیدیش پُر بود ازین قضایا. فکر کنم خیلی حساس بود. این اواخر بیشترم شده بود. بعضی از رفیقاش دیگه کنارش گذاشته بودن. نمیخواستن تحت تأثیر این همه عصب و تشنج باشن. و اون مدام گداختهتر میشد، مث یه کوره ذوب آهن -خدا بیامرز- خیلی جوش زد یعنی بیش از حد توانش. چی میگن: خوشیای از دنیا ندید، حتی از رفیقاش. بیچاره! بهش نزدیک نمیشدن، میترسیدن، از بس که لهیب داشت. دست خودش نبود. ذاتاً معصوم بود. این خیلی سخت بود، من از اول میدونستم... ببخشید -یه لحظه- یادش افتادم بغضم گرفت. خیلی دلم براش میسوزه، یعنی چون میدونستم خیلی سختی میکشه؛ از زندگی کردن؛ آخر دووم نمیآره. داشت میرفت هندوستان. از همه چیز بریده بود، تو دریا غرق شد.
متن خیلی قشنگیه. انگار در مورد بعضی وقتای منم صدق میکنه. اما لینکو نتونستم ببینم. یاهو 360 عوض شده انگار
پاسخحذفچه وحشتناک
پاسخحذفکه آدم این طوری زندگی کنه و این طوری بمیره و آخرش یه رفیقش این قدر دقیق وصفش کنه!
الان که فکر می کنم می بینم اکثر ما زندگیمون همینه و بالاخره یه جوری می میریم و حالا اینکه آخونده تو مراسممون چه شر و وری بگه دیگه دست خداست
متن تکون دهنده ای بود.
360 هم خیلی وقته بستن. لینکو بردار لااقل
انتقاد...
پاسخحذفوبلاگ ت کند باز می شود!
واقعن؟
پاسخحذفولله جواد جان من هی می اومد اینجا و هی این صفحه که الان دارم روش تایپ می کنم باز نمی شد
پاسخحذفیعنی اعتراف کنم اصلا وقتی صفحه تو باز می شه که خودش داستان داره و همه چی هنگ می کنه تازه باید بشینم دعا کنم که بشه کامنت گذاشت
وااااااااااای من نمیدونستم،باورم نمیشه ،،،ایمان!مگه میشه؟ وای چهرش جلوی رومه که بهش گفتم میخام سیگارو ترک کنم بهم گفت داش پویا ترک ماله موتوره،سیگار بکش ولی از دنیا نکش. روحش شاد.
پاسخحذف