از کتاب مستطاب «دیپلمات نامه» نوشته یوسفعلی میرشکاک ناشر: کتاب نیستان.
...بدان ای فرزند! -ایدک الله بمتابعة الثقلین- که ایزد تعالی دنیا را نه برای ما درماندگان و مادرمردگان، که از بهر چاچولبازان و پاچهورمالان آفریده است. بیافرید بر موجب سطوت و سرمایه، و بیاراست بر موجب گزاف و پروپاگاند، و چون دانست که زورمندی به از ناتوانی، ثروت به از فقر، زیادت به از نقصان، گردنفرازی به از سربهزیری، زیبایی به از زشتی، و بر هر دو توانا بود، زورمندی و سطوت و شوکت به امت عیسی داد و ناتوانی و تسلیم و تواضع به امت مصطفی –صلواة الله علیه. زیادت به امت کنفوسیوس و لائوتسه و مائو داد و نقصان به امت خیر الانام –علیه آلاف التحیة و السلام. ثروت به امت موسی داد و فقر به امت جناب لولاک –ارواح العالمین له الفدا. گردنفرازی به ایالات متحده –دامت تجاوزاته و مداخلاته- داد و سربهزیری و فروتنی به ممالک اسلامی –دامت افتضاحاتهم- و زیبایی به دیکاپریو عطا کرد و زشتی و بدقیافگی به پدرت بخشید و بر آن فقر و افلاس و حقطلبی و دادخواهی و زبان دراز و دست کوتاه و بیعرضگی و کاهلی مزید کرد.
بدان ای فرزند! که حق تعالی و تقدس در این داد و دهش خلاف دانش خود نکرد و بر موجب عدل و علم و حکمت کرد آنچه کرد. توانا بود که چلمنها و بیعرضهها را مالک رقاب عالم گرداند و الکتریسیته بر دست شاطر عباس صبوحی و رادیو بر دست نسیم شمال و سینما بر دست کفاش خراسانی و رادیوم بر دست شوریده شیرازی و بمب هیدروژنی بر دست نیما یوشیج به عالمیان ارمغان کند، لیک چون به نظر حکمت نگریست دید که اگر بر موجب نسبت مجازی ما با ساحت قدس لولاک، چنان کند، خشت بر آب زده است.
نقل است که حکیمی از حکمای متأخر را پرسیدند: خداوند تبارک و تعالی از چه سبب استعداد اختراع برق را به ادیسون عطا کرد و به فروغی مرحوم یا قاآنی خدابیامرز عنایت نفرمود؟ حکیم گفت: حق سبحانه و تعالی به ظرف لیاقت بندگان خود مینگرد و به قدر آن در حق بندگان عطا میکند. چون ایزد عزّ ذکره در این قوم که ما باشیم هیچ هنری جز مولع بودن به عروض و بدیع و قافیه ندید و توقف ما در قاب خاتم و جغجغه و کوزه و بشکن دو انگشتی و حمومک مورچه داره و باباکرم و سوگند دروغ و غیبتگویی و دلالی و کمفروشی و دلهدزدی و کاسهلیسی و ریا و نفاق و تملق گفتن و تحمل خواری و دیگر صنایع مستظرفه ملی همچون زدن زیرآب یکدیگر و غمازی و تنگنظری و سالوس و بوزینگی اجانب و نظایر اینها مشاهده فرمود، روی از ما برگاشت و به فرشتگان امر کرد خیر و غیرت و حمیت و دیانت و انصاف و مروت و جوانمردی از ما منقطع کنند و به میکائیل –علیه السلام- گفت: «ذرهم فی خوضهم یلعبون» تا جز عروض و قافیه و شعار و انتخابات بر ما نپیماید....
درحال خویشتنچوهمی ژرف بنگرم .. سودا براید از انده به سر مرا
پاسخحذفچقدر این احوالاتی که توصیف فرمودید .......