صفحات

۱۳۸۷ اسفند ۷, چهارشنبه

عدد اول

  • از جهت ریاضی:

عدد 47 رو در نظر بگیرین. فقط به خودش و یک بخش‌پذیره، مث همه اعداد اولِ دیگه. مث همه آدم‌ها. آدم‌ها اعداد اولن؛ فقط مث خودشونن؛ یکه و تکرار نشدنی. تمام اعداد اول فردن از جهت ریاضی، غیر از دو –دو- تنها عدد اولیه که زوجه. توی دسته بندی‌ها که از جهت ریاضی خیلی مهم‌ان، دو با بقیه فرق داره. دو بین اعداد اول مث ما بین بقیه آدماس.

رياضي

  • از جهت ریاضت:

دو هم مث بقیه عدده. ما هم مث بقیه انسانیم. هر بلایی که سر بقیه می‌آد سر ما هم می‌آد. هر بلایی سر ما می‌آد سر بقیه هم می‌آد. یعنی دنیا فرقی نمی‌ذاره توی مشقت و ریاضتی که می‌چشونه به بندگانش. همه اسیر یک دیویم. نمی‌تونیم‌ام فرار کنیم؛ دنیا گرده و هیچ دررویی نداره.

زمين

  • از جهت رضایت:

ضرب‌المثل قدیمی‌ای می‌گه: «من راضی، تو راضی، …[محذوف از جهت رعایت حال عفت خانم!]». از جهت رضایت رو می‌شه « از جهت من» هم نوشت. از جهت من همه‌مون سر کاریم؛ من که اینا رو می‌نویسم و تویی که اینا رو می‌خونی، اونایی که ریاضیات رو ابداع کردن و اونایی که ریاضت می‌کشن و دنیایی که ریاضت می‌ده ما رو. همه‌چی به آخر خودش رسیده و هیچ دکمه‌ای کار نمی‌کنه؛ چه سرگرم باشیم و بخندیم چه جدی و آگاه. موتورها خاموش!

___________________________________________________________
از نظردهندگان محترم خواهشمندم از آوردن «فرمول‌های پیچیده» بپرهیزند!
عنوان این پست –عدد اول- رو نیما
بهم داد.
این پست رو از جهت سرخوشانه‌گیش تقدیم می‌کنم به EraZer Head
.

۱۳۸۷ اسفند ۴, یکشنبه

امروزِ بارونی


امروزِ بارونی من از خونه بیرون اومدم. هوا تیره بود؛ کوچه‌ها خلوت. بارونی‌مو پوشیدم؛ بزرگ و گشاد. یاد رشت افتادم؛ شهر همیشه خیس. یادم اومد سال‌ها اونجا بوده‌م؛ تنها، یکه، آشفته. از چهار سال بودنِ اونجا همین برام مونده: یک خط محو، گمشده در موهوم. بارون می‌زد رو صورتم و شونه‌هامو خیس می‌کرد. سعی کردم چیزی بیابم؛ به زمین نگاه کردم؛ آسفالت، چاله‌های کوچک و بزرگ آب، کاغذهای خیس خورده و خمیر شده. هیچی. مث ذهن من. اینجا من نیستم. می‌رم تو جمعیت؛ تنها. مطمئنم هیچ‌وقت تو رو پیدا نمی‌کنم.

۱۳۸۷ بهمن ۱۹, شنبه

فراموشی


اگه زیاد بنویسم می‌میرم. نوشتن مستلزم یادآوریه و یادآوری باعث مرگ زودرس می‌شه. من با فراموشی زنده‌م.